این سفر برای من فقط جابهجایی میان چند شهر و کشور نبود؛ سفری بود میان فرهنگها، طبیعتهای شگفتانگیز و لحظههایی که هرکدام بهتنهایی ارزش ثبت شدن دارند. از همان لحظهای که برنامه سفر را دیدم، میدانستم قرار است با تجربهای متفاوت روبهرو شوم؛ از هیاهوی شهرهای بزرگ برزیل تا آرامش طبیعت بکر و صدای مداوم آبشارها. این سفرنامه روایت روزهایی است که با شگفتی، یادگیری و لذت کشف ناشناختهها گره خورد و جذابترین خاطرات را برای من ساخت.
روز اول
روز اول با پروازی طولانی اما پرهیجان از تهران آغاز شد. پس از توقف در دبی، مسیرمان را بهسوی سائوپائولو ادامه دادیم؛ شهری که نامش از همان ابتدا حس بزرگی و پویایی را القا میکرد. خستگی راه کمکم با فکر قدم گذاشتن به قارهای جدید رنگ میباخت. پس از رسیدن، انتقال به هتل و تحویل اتاقها انجام شد. شب را به استراحت گذراندیم، اما ذهنم پر از انتظار روزهای آینده بود؛ سفری که تازه نفس کشیدن را شروع کرده بود.
روز دوم
صبح روز دوم با صبحانهای کامل در هتل آغاز شد. سپس راهی گشت شهری سائوپائولو شدیم؛ شهری مدرن با هویتی تاریخی. بازدید از کلیسای جامع، با معماری باشکوهش، حس احترام عمیقی ایجاد میکرد. قدم زدن در خیابان گرافیتی، تصویری زنده از هنر معاصر و اعتراض اجتماعی بود. عبور از میدان جامع و خیابان معروف پائولیستا، ریتم تند زندگی شهری را نشان میداد. پس از صرف ناهار در رستوران، با خاطراتی رنگارنگ راهی فرودگاه شدیم تا به ایگواسو پرواز کنیم.
روز سوم
روز سوم یکی از بهیادماندنیترین روزهای سفر بود. پس از صبحانه، بهسوی پارک ملی ایگواسو حرکت کردیم. تماشای آبشارهای عظیم، که در فهرست عجایب هفتگانه طبیعی جهان ثبت شدهاند، تجربهای وصفناپذیر بود. صدای مهیب آب، عظمت طبیعت را با تمام وجود به ما یادآوری میکرد. مه خنکی که روی صورتمان مینشست، حس زنده بودن را تشدید میکرد. پس از این بازدید شگفتانگیز، ناهار را در رستوران صرف کردیم و هنوز ذهنمان درگیر آن عظمت طبیعی بود.
روز چهارم
صبح روز چهارم با آرامش آغاز شد. بعد از صرف صبحانه، به بازدید از باغ پرندگان رفتیم؛ جایی پر از رنگ، صدا و حیات. دیدن پرندگان متنوع در محیطی نزدیک به زیستگاه طبیعیشان بسیار دلنشین بود. سپس به نقطه سه مرز رسیدیم؛ جایی که برزیل، آرژانتین و پاراگوئه به هم میرسند. ایستادن در این نقطه، حس عجیبی از پیوند جغرافیا و سیاست داشت. غروب آفتاب بر رودخانه مرزی، پایانی شاعرانه برای این روز خاص بود.
روز پنجم
روز پنجم زمان خداحافظی با ایگواسو بود. پس از صرف صبحانه، اتاقها را تحویل دادیم و بهسمت فرودگاه حرکت کردیم. پرواز بهسوی ریو دو ژانیرو، شهری که همیشه در ذهنم با موسیقی و ساحل گره خورده بود، هیجانانگیز بود. با ورود به ریو، انتقال به هتل انجام شد و اتاقها تحویل داده شد. از پنجره هتل، بخشی از زندگی پرجنبوجوش شهر دیده میشد. این شهر نوید روزهایی پر از رنگ، انرژی و تجربههای متفاوت را میداد.
روز ششم
روز ششم به کشف نمادهای ریو اختصاص داشت. پس از صبحانه، با قطار بهسوی مجسمه مسیح حرکت کردیم؛ مسیری که هر لحظهاش منظرهای تماشایی داشت. رسیدن به ارتفاع ۷۱۰ متری و دیدن نمای پانورامای شهر، نفسگیر بود. ریو زیر پایمان، با سواحل و کوههایش، تصویری فراموشنشدنی ساخت. سپس از محوطه ماراکانا و نمای بیرونی ورزشگاه مشهور آن بازدید کردیم. ناهار در رستوران شوها سکاریای برزیلی، با طعمهای متنوع، تجربهای کامل از فرهنگ غذایی برزیل بود.
روز هفتم
صبح روز هفتم با انرژی بیشتری آغاز شد. گشت شهری را از محله لاپا شروع کردیم؛ محلهای پر از زندگی و موسیقی. پلههای رنگارنگ سلارون، با ترکیب رنگها و داستان پشتشان، یکی از خاصترین صحنههای سفر بود. سپس بهسوی کوه شوگر لوف رفتیم و با تلهکابین بالا رفتیم. منظره خلیج ریو از آن ارتفاع، ترکیبی از دریا، شهر و آسمان بود که بهسختی میتوان از یاد برد. این روز، تصویری کامل از روح ریو را به ما نشان داد.
روز هشتم
روز هشتم، فرصتی برای نفس کشیدن در ریتم شخصیتر شهر بود. پس از صبحانه، روز آزاد داشتیم. برخی به خرید رفتند و برخی دیگر، مثل من، ترجیح دادند ساعتها در ساحل قدم بزنند. شن نرم زیر پا و صدای امواج، آرامشی خاص ایجاد میکرد. شنا در آبهای اقیانوس و تماشای زندگی روزمره مردم محلی، تجربهای ساده اما عمیق بود. این روز آزاد، تعادل خوبی میان گشتهای فشرده و لذت شخصی از سفر ایجاد کرد.
روز نهم
روز نهم با ترک ریو آغاز شد. پس از صبحانه، اتاقها را تحویل دادیم و با اتوبوس اختصاصی بهسمت شهر کمپوس حرکت کردیم. مسیر، فرصتی برای دیدن مناظر متفاوت و کمتر توریستی بود. با رسیدن به کمپوس، پذیرش و اقامت در هتل انجام شد. فضای شهر آرامتر و صمیمیتر از شهرهای بزرگ قبلی بود. این تغییر فضا، حس تازهای به سفر داد و ما را برای تجربهای متفاوت در دل طبیعت و فرهنگ محلی آماده کرد.
روز دهم
صبح روز دهم با گشت شهری کمپوس آغاز شد. پس از صرف صبحانه، به بازدید از تپه ایتاپوا رفتیم. منظره پانورامای طبیعت اطراف، با تپهها و پوشش سبز، بسیار چشمنواز بود. سکوت و آرامش این منطقه، تضاد جالبی با شلوغی شهرهای بزرگ داشت. اینجا فرصت تأمل و لذت بردن از طبیعت فراهم بود. ناهار را در فضایی دلنشین صرف کردیم و روز را با حسی از رضایت و آرامش به پایان رساندیم.
روز یازدهم
روز پایانی سفر، ترکیبی از لذت و دلتنگی بود. پس از صبحانه، اتاقها را تحویل دادیم و از کارگاه و فروشگاه شکلات بازدید کردیم؛ جایی که عطر شکلات فضا را پر کرده بود و فرصتی عالی برای خرید سوغاتی بود. پس از صرف ناهار، با اتوبوس اختصاصی بهسمت فرودگاه سائوپائولو حرکت کردیم تا سفرمان را به مقصد ایران به پایان برسانیم. این سفر، مجموعهای از خاطرات ماندگار شد که تا مدتها در ذهنم زنده خواهد ماند.







دیدگاه ها:
هنوز دیدگاهی برای این مقاله نوشته نشده است. اولین دیدگاه را شما بنویسید.